دعای روز دوم ماه مبارک رمضان :

متن مرتبط با «روایت» در سایت دعای روز دوم ماه مبارک رمضان : نوشته شده است

روایت آشنا

  • به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، نشست خاطره گویی «روایت آشنا» ویژه کتابداران یکشنبه ۲۳ آبان ماه با هدف ارج نهادن به مقام و منزلت کتابداران، حمایت از تلاش‌های بی‌شائبه آنان در عرصه جهاد فرهنگی، تکریم و پاسداشت مقام کتاب و کتابخوانی، به همت اداره کل فرهنگی نهاد و با مشارکت استان های خوزستان، قم، خراسان رضوی، مازندران، سمنان، خراسان جنوبی، گلستان، کهگیلویه و بویراحمد و کرمان، بصورت مجازی، در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک‌شهر تهران برگزار شد.در این نشست فریدون عموزاده خلیلی، نویسنده پژوهشگر حوزه ادبیات کودک و نوجوان ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن ایام هفته کتاب به کتابداران، طی سخنانی به بیان اهمیت خاطره و خاطره‌گویی برای کودکان پرداخت و گفت: معمولا یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین موضوعاتی که در کارگاه‌های داستان نویسی با آن رو به رو هستیم این است که «چطور یک داستان، یک شخصیت و بطور کلی جهان داستان شکل می‌گیرد؟» در واقع یکی از منابعی که به داستان نویس کمک می کند داستان و جهان داستان خود را بسازد، بازگشت به تجربه‌های زیسته‌اش است.این نویسنده افزود: مهمترین منبع تجربه های زیسته برای هر فرد و در اینجا برای یک داستان نویس «خاطره ها» هستند. ما معتقدیم اگر یک انسان، به خصوص یک کودک ذهنش خالی از «خاطره» باشد، حتماً درباره تجربه‌های زیسته‌اش به مشکل برمی‌خوریم و نمی‌توانیم از این شخصیت یک جهان داستانی بسازیم. به همین دلیل است که خاطره ها برای ما مهم هستند و ما مدام به خاطره هایمان بازگشت می‌کنیم. خاطراتی که در ذهن ما در قالب یک عنصر ماندگار شکل گرفته‌اند، خاطراتی هستند که برای ما جذاب تر و ماندگار تر هستند و به ساختن جهان داستان مورد نظر ما کمک می‌کنند. به عنوان مثال, ...ادامه مطلب

  • آیت الله کاشانی به روایت همسایگانش در پامنار .

  •   کاشانی مهره بودمی‌گویم از او خاطره بگو؛ لبخند که می‌زند یعنی بنشین. بنشین روی صندلی این مغازه بیش از ۵۰ ساله و شروع می‌شود خاطرات حاجی رمضانی ۷۸ ساله‌ای که مانند خیلیاز پامناری‌ها آیت‌الله کاشانی برایش آیت‌الله نیست، «آقا» است: «هزار دفعه او را دیده بودم. یک روز مامورها آمدند «آقا» را بگیرند. آقا بالا بود. خانه‌اش ۵تا پله می‌خورد می‌رفت بالا. یک مشتی علی هم بود که چایی می‌داد. چون مرتب دور و بر ,الله,کاشانی,روایت,همسایگانش,پامنار ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها